چادر مسافرتی که برنده مشتریان است

روزنامهٔ اطلاعات در مقالهای در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۵۶ ، مقاله ای بنام «ایران و استعمار سرخ و سیاه» بقلم احمد رشیدی مطلق درج کرد. حادثهٔ ۱۷ شهریور که به جمعهٔ سیاه معروف شد تأثیری بسیار نهاد و دریایی از خون بین شاه و مردم پدید آورد. تا جایی که مجله چپگرای لو نوول اوبزرواتور، او را آیت الله آزادیهای مطلق لقب داد. شاه برای حفظ تسلط خود بر اوضاع، کوشید تا قاطعانه عمل کند از اینرو با ممنوعیت تظاهرات خیابانی برای نخستین بار پس از سال ۱۳۴۲، در تهران و یازده شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کرد. شاه نیز برای زیارت به مشهد رفت و جمشید آموزگار نخستوزیر وقت با معوق گذاشتن بسیاری از طرحهای توسعهٔ اقتصادی، برای مهار کردن تورم تلاشهایی به عمل آورد. پس از انقلاب، در تحقیقات به عمل آمده، اما رسماً منتشر نشده توسط بنیاد شهید، تعداد کشتهشدگان شناساییشده، ۸۸ نفر اعلام شد. از ابتدای ژوئن سیلها در ایالت گجرات باعث مرگ ۲۲۴ تن گردید و در ۳۱ ژوئیه نیز ۱۶ نفر در ایالت همسایه راجستان جان خود را از دست دادند.

بهگفته حسن شریعتمداری: در اوائل سال ۵۶ آقای مهندس بازرگان و میناچی ایده هنری پرکت را در مهمانی منزل یکی از اعضاء نهضت آزادی در میان نهادند و پس از آن بود که «جمعیت ایرانی حمایت از آزادی و حقوق بشر» در ساختمانی در جنب حسینیه ارشاد، که میناچی در اختیار جمیعت گذاشته بود شروع به کارکرد و همراه با جمعیت حقوقدانان و وکلا نیز که آن هم در همان روزها تاسیس شده بود، منشأ کارهای مؤثری در دفاع از حقوق فعالین و زندانیان سیاسی شدند. برای ساکنان محلات فقیرنشین و حلبیآبادهای تهران که همگی دهقانان مهاجری بودند که بهتازگی زمین خویش را از دست داده بودند، مذهب، احساس همبستگی گروهی و اجتماعی را فراهم میکرد. فردای آنروز ۱۰٬۰۰۰ تن از بستگان قربانیان که در مراسم تشییع گرد هم آمده بودند، ساواک را مسئول این حادثه دانسته و شعارهای تندی علیه حکومت سر دادند. در اول آبان سال ۱۳۵۶ مصطفی خمینی به شکل مشکوکی درگذشت که منجر به برگزاری جلسات سوگواری اعتراضآمیز در قم، تهران، یزد، مشهد، شیراز و تبریز شد و مرگ او بهطور گستردهای به ساواک نسبت داده شد. در نوفل لوشاتو گروهی، برای دو کار ایجادشد: اول مطالعه مطبوعات و تحلیل ها درباره ایران و چادر بادی نیچرهایک مدل hexagonal تهیه گزارش.

This con​te nt h as been gen er​ated with t᠎he help of G SA Con​te nt  G en​erat or DEMO᠎!

هنگامی که روزنامهنگاران اروپایی از او پرسیدند که چه چیز جایگزین رژیم سلطنتی خواهد شد، خمینی برای نخستین بار به جای پاسخ همیشگی خود «حکومت اسلامی»، واژهٔ «جمهوری اسلامی» را به کار برد. دهم فروردین ۱۳۵۷، مراسم چهلم کشتهشدگان تبریز بود که در ۵۵ شهر برپاشد و در این مدت، اکثر بازارها و دانشگاهها تعطیل بودند. ناآرامیها در پاسخ به کمبود و گرانی آذوقه ابتدا از تهران و تبریز شروع شد و به تدریج سراسر ایران را درنوردید. او مدتی بعد کارلهیان را مأمور آموزش عکاسی به شاگردان دارالفنون کرد. روحانیون را «ارتجاع سیاه» نامید و به همکاری پنهان با کمونیسم بینالملل برای محو دستاوردهای انقلاب سفید متهم ساخت. حکومت شاه با یادآوری حملات مشابه مخالفان به سینماها، مسئولیت این رویداد را به گردن آنان انداخت و با نسبت دادن این رویداد به «مارکسیستهای اسلامی» آنها را متهم کردند که «به جای تمدن بزرگ، وحشت بزرگ» به مردم میدهند. جمیع ناملایماتی که از ابتدای سلطنتش دیده سکوت کردهاست ولی حال غیرت و کینه او زیادتی بر حوصله و حلمش کردهاست و چنان معلوم میشود که حال تاج و تخت سلطنت را نمیخواهد مگر برای انتقام… پس از آن، دانشگاههای بزرگ کشور به یادبود ۱۶ آذر (روز غیررسمی دانشجو) دست به اعتصاب زدند؛ ولی معترضان دستگیرشده در ناآرامیهای پیشین، پس از محاکمههای کوتاهی در دادگاههای مدنی تبرئه شدند و اینگونه محاکمات بهروشنی به جامعه نشان داد که ساواک، دیگر توان استفاده از دادگاههای نظامی را برای سرکوب مخالفان ندارد. ᠎Th᠎is was generated by GSA Conte᠎nt Gener᠎ator  DEMO.

اردشیر برزگر در کتاب خود آغاز پادشاهی خاندان گشنسپ شاهان را پس از مرگ اسکندر مقدونی در قرن سوم پیش از میلاد میداند ولی مشخص نیست که آیا گشنسب شاهان از نسل فرادات، حاکم طبرستان در زمان هخامنشیان و اسکندر، است یا خیر. در صفحهٔ ۳۶ از این سفرنامه آمدهاست: پس از طی پنج فرسخ راه از آبگرم، به خرمآباد میرسند که ده بزرگی است از محال تنکابن و جزء ولایت مازندران است، و حاکم آن حبیبالله خان است و این قریه در میان جنگل وسیعی میباشد و مشارالله یک عمارت خوبی در آنجا دارد و همچنین باغ پاکیزه ای در آنجا بنا گذاشتهاست که اکثر اشجار آن لیمو و نارنج است. از آنجا که این خاندان ساکن در منطقه کوهستانی مازندران بودند گرشاه لقب گرفتند. در نیمه شب بر سر مرز عراق-کویت مامورین کویتی پس از شناسایی به او اجازه ورود ندادند .بنابراین به بغداد رفتند و در آنجا با پیشنهاد ابراهیم یزدی تصمیم گرفتند به فرانسه بروند. آبراهامیان، بر این باور است که نخستین جرقه را میتوان به شبهای شعر گوته و ناآرامیهای دانشگاه آریامهر نسبت داد.